آوینــــــــا عسلیآوینــــــــا عسلی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

✿بهونه زندگی من آوینا✿

عزیزترینم در اواخر 11ماهگی

سلام به خانم ناز خودمممم وروجک شیرین زبونم کلی پیشرفت کردی گوشی رو میذاری رو گوشت و میگی الو بابا دردر مدام درب حمام نشستی و میگی اب با  ( اخه وقتی میخوام ببرمت حمام بهت میگم بریم اب بازی) و بیشترین کلامت  اب یا شیر قدم برداشتنت بیشتر شده اما گاهی خیلی عجله میکنی و قدمهای بزرگ برمیداری واسه همین خیلی کنترل نداری عزیزم اخه هنوز اول راهی نانازم دیشب که درگیر اسباب کشی بودیم و کلی کار داشتم دنبالم می اومدی و میگفتی به به برگشتم خونه مامان جون و برات غذاتو گرم کردم در کمال تعجب خوردی الهی بمیرم من انقدر مشغول اسباب کشی بودم که ازت غافل شدم ببخش فدات شم مخصوصا که من دارم بساطم و بعد از 2 سال باز میکنم ...
27 مهر 1392

عید قربان 92

سلام به دختر نازنینم و همه دوستاای خوبمون عید همگی مبارک برایت یک بغل گندم دلی خشنود از مردم برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده برایت شور پاییزی... که برگ غم فرو ریزی برایت هرچه خوبی هست دعا کردم دعایم کن.... نازنینم امیدوارم غمهایت قربانی شادیهایت گردد     ...
24 مهر 1392

اولین گام ها

سلام به عزیزترینم امروز دختر نازم اولین قدمهاشو برداشت وای خیلی هیجانزده شدم توی دلم یه حس شادی غیر قابل وصفی کردم که تا حالا تجربه نکرده بودم و حسابی حال کردم دخترم چقدر دیدن پیشرفت هات لذت بخشه وقتی قدم برداشتی یه خانم کامل روبروم دیدم و انقدر کیف کردم که از زمین و زمان غافل شدم بی اختیار به لبم خنده نشست  بهت افتخار میکنم کوچولوی نازم لذت میبرم از تلاشات برای زندگی کاش من هم پشتکار تو رو داشتم ارام جانم امیدوارم قدمهات استوار باشه و همیشه در راه نیک و خیر گام برداری فدای پاهای کوچولوت آوینا عسلی تا این لحظه ، 11 ماه و 18 روز و 2 ساعت و 1 دقیقه و 4 ثانیه سن دارد :.   ...
22 مهر 1392

پیشرفت جدید

سلام به نازنین دخترم آوینا عسلی امروز خاله شبنم به دخترم یاد داد ابمیوه با نی بخوره خودتم خیلی دوست داشتی و تند تند میگفتی به به دختر گلم تازگیها از پله بالا میره وقتی پشت سرت باشه تا بهت برسم 2 تا پله و رو با سرعت بالا میری و خودتم ذوق میکنی دیشب با خاله فریده و مامان جون و خاله شبنم رفتیم پارک خاله شبنم بهت پیشی نشون داد شما هم کلی با پیشی ارتباط دوستانه برقرار کردی و میخواستی چوب شور بهش بدی مهربونم پیشرفت کلامیت خیلی بیشتر شده و اگر چند بار جملی رو تکرار کنم پشت سر من میگی ولی فقط یکبار چیزی تا تولد ناز گلم نمونده لباست از خیاط گرفتم وقت اتلیه گیلاس برات گرفتم ولی هنوز سفارش کیک ندادم تزئیناتم اماده هست عمو کسری ...
22 مهر 1392

زمان اندک

طول عمر ما، سنّ و سال ماست عرض عمر ما قیل و قال ماست ارتفاع عمر پر و بال ماست حجم عمر ما کمال ماست   انتخاب کن عزیز اندک زمانی تا تولد یکسالگی یدونه خونمون مونده 11روزه دیگه یه مرحله جدید از زندگیت شروع میشه امیدوارم سالم و شاداب باشی ...
22 مهر 1392

یادی از آینده !!!

دوست دارم اون شبی رو که دیرتر بر میگردی به خونه !هنوز گیجی از اون نگاهی که سر کوچه لحظه ی خداحافظی عمق وجودت رو تکون داده و چیزی در درونت فرو ریخته !!! خنده ی رو لبات دست خودت نیست و ترجیح میدی به تمام اتفاقات ساده ی تو خونه بخندی که شوق درونت رو کسی متوجه نشه !!! اما من خوب از گلگونی گونه هات میفهمم که چیزی شبیه عشق در درونت شعله زده !!! و شاید توی اون لحظه خوشبخت ترین و نگرانترین مادر دنیا باشم .....                   تو هوایی که برای یک نفس خودمو از تو جدا نمیکنم.......   ...
22 مهر 1392

دلنوشته ای از مامان برای اوینای عزیزم(5)

دوستت دارم ای تک رویای زندگی من دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک چراغ زندگی منی با من بمان تو آن تک واژه زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک خوشی زندگی منی با من بمان تو آن تک عشق زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک کلید خوشبختی منی با من بمان تو آن تک یاردوران تنهایی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک ستاره ی زندگی منی با من بمان تو آن تک نیاز زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک امید زندگی منی با من بمان تو آن تک آوای زندگی من هستی دوستت دارم ای تنها عشق من تو تک دوست شبهای منی با من بمان تو تک معنی دهنده ’ زندگی ...
18 مهر 1392

بلاخره .........

وای خیلی خوشحالم بلاخره بعد از 2 روز چند تا قاشق سوپ بدون دغدغه خوردی امااااااا داخلش چند قطره لیمو و نمک ریختم و خدا را شکر از مزه اش خوشت اومد وقتی غذا نمیخوری خیلی اعصابم بهم میریزه دیگه تصمیم داشتم ببرمت دکتر تا شربت ویتامینه برات بگیریم حالا ببینم فردا چی میشه ایشالا که دیگه بخوری خیلی ذوق کردم یکم فکرم راحت شد اخه هر که میبینتت میگه چقدر لاغر شدی منم کلی دلم میگیر ه تپلم خوشگلم خیلی دوست دارم ...
17 مهر 1392

شیرین کاری های خانمی

سلام به نازنین دخترم و دوستای گلمون دختر عزیزم هر روز شیرین تر میشی و البته شیطونتر .......... خودت سوار غام غام (سه چرخه ) میشی گاهی برعکس میشینی با نمکه من دائم دستت رو گوشته و داری الو میکنی گاهی میگی بابا گاهی عمه و گاهی دایی  این روزا غذا خوردنت حسابی سخت شده و به زور دستتو میگیرم و چند تا قاشق بهت میدم بجاش به شیر خیییییلی علاقه مند شدی و همش از سر و کولم بالا میری و میگی شیر خدا به فریاد برسه فکر کنم حسابی به شیر وابسته بشی  همچنان باید برات میکس کنم وگرنه نمیخوری نمیدونم چکار کنم دیروز بهت یاد دادم فوت کنی خیلی زود یاد گرفتی فدات شم افرین به عزیز مامان دیگه چیزی تا فوت کردن شمع تول...
17 مهر 1392

پیشرفتهای 11 ماهگی دلبر

چیزی تا تولد یکسالگی پرنسسم نمونده و من چقدر استرس دارم هم واسه جشن تولد دردونه خونمون هم یجور دل نگرونم که نمیتونم علتش و پیدا کنم این روزا اصلا حالم خوش نیست خودمم نمیدونم چرا شاکیم !!!!!!!!!!!!!! ولی سخت با خودممم در گیرم برام دعا کنید خیلی به ارامش نیاز دارم بگذریم .................. از خانمی بگم که مثل خورشید داره میتابه و منو گرم میکنه و حسابی بهم نور امید میده گاهی با خودم فکر میکنم قبل تولد آوینا من به چی دلخوش بودم کلی پیشرفت کلامی داشتی دستتو میذاری رو گوشت و میگی الو گاهی که بابایی نباشه میگی الو بابا دردر وقتی من سجاد و صدا میکنم شما هم خیلی مصمم میگی سجاد وقتی سجاد میخواد بره بیرون اگر...
16 مهر 1392